اصطلاحات عباراتی هستند که به ما کمک می کنند یک وضعیت دقیق را به روشی متفاوت و خلاقانه تر توصیف کنیم. آنها اطلاعات فرهنگی و تاریخی را به اشتراک می گذارند و درک مردم از یک زبان را گسترش می دهند. اصطلاحات برخی از ویژگی های متمایز را ایجاد می کنند که می توانند از یک زبان به زبان دیگر متفاوت باشند. و جالبتر اینکه ، اصطلاحات گاهی اوقات می توانند برخی از فرهنگ ها و شخصیت های فرهنگی را منعکس کنند .
اما معمولا درک این اصطلاحات با ترجمه معمولی امکان پذیر نیست و گاها افراد دچار اشتباه میشوند , بهترین راه برای یادگیری این اصطلاحات استفاده از مقالات اصطلاحات انگلیسی سایت متدنیو است .
اطلاحات انگلیسی روزانه :
ill at ease
معذب، غير راحت
Her father made him feel ill at ease
پدر آن دختر باعث شد آن پسر احساس معذب بودن بکند
He always felt a little ill at ease in crowded elevators
او در آسانسورهای شلوغ همیشه کمی احساس معذب بودن می کرد
The hostess tried to make sure none of her guests felt ill at ease at the party
میزبان سعی کرد مطمئن شود هیچ کدام از مهمان هایش در مهمانی احساس معذب بودن نکنند
In charge of
مسئول
charge of the
You’ll be in ceiling
تو مسئول سقف خانه خواهی بود
Can you tell me who is in charge of cleaning the office at night?
می توانید به من بگویید کی مسئول تمیز کردن اداره در شب است؟
No one was in charge of the project, so it was never completed
هیچ کس مسئول پروژه نبود، بنابراین هیچ وقت تمام نشد
Look into
تحقیق و بررسی کردن، چک کردن
Your ray-gun was stolen at 8:00 p m ? I’ll look into this right away
تفنگ لیزری شما ساعت ۸ بعد از ظهر دزدیده شد؟ فوری این را بررسی می کنم
He was looking into going to medical school
داشت اینکه به مدرسه پزشکی برود را بررسی میکرد
I don’t know much about that subject, but I’ll look into it when I have time
من چیز زیادی در مورد این موضوع نمیدانم، ولی وقتی وقت کنم آن را بررسی میکنم
Think nothing of it
خواهش میکنم، زحمتی نبود، حرفش را نزن
A: Thank you! B: Think nothing of it
: ممنون
ب: خواهش میکنم
A: Thank you for helping me B: Think nothing of it
آ: ممکن که کمکم کردی ب: حرفش را هم نزن
A: I appreciate what you did B: Think nothing of it
: از کاری که کردی ممنونم ب: خواهش میکنم
Think up
ایده ای داشتن، به ایدهای فکر کردن
He thought up a great idea
فکر خیلی خوبی به سرش زد
She was always thinking up new ways to make extra money
همیشه راههای جدیدی برای پول اضافه در آوردن پیدا می کرد
He had to think up an excuse for being late
مجبور شد بهانه ای برای اینکه دیر کردہ پیدا کند
What’s up
چه خبر، چطوری
?Hi What’s up
: سلام
ب: چه خبر؟
?A: Jim, how is it going? B:: What’s up, Bob
آ: جيم، اوضاع چطور پیش می رود؟ ب: چطوری، بابا؟ |
?A: What’s up, Sam? B: Not much, Mark What’s up with you
آ: چه خبر، سم؟ ب: خبر چندانی نیست، مارک تو چه خبر؟
Burst out
یکدفعه انجام دادن
He suddenly burst out singing
یکدفعه زد زیر آواز
He burst out laughing when his friend walked in the room
وقتی دوستش وارد اتاق شد زیر خنده زد
My mother burst out crying when she met me at the airport
مادرم وقتی من را در فرودگاه ملاقات کرد زیر گریه زد
مرتبط :کتاب داستان دو زبانه انگلیسی – فارسی ( شش تندیس ناپلئون )