اصطلاح یا اصطلاحات , جمله یا عبارتی هستند که معمولاً در انگلیسی روزمره برای بیان عقاید خاص استفاده می شود . درک اصطلاحات انگلیسی مهم است زیرا برای درک معنای کسی هنگام استفاده از آنها در مکالمه ، نیاز به آشنایی عمیق تری از زبان انگلیسی دارند.
اصطلاحات در ابتدا ممکن است پیچیده به نظر برسند ، اما یادگیری آنها در واقع بسیار سرگرم کننده است. اگر می خواهید مهارت های انگلیسی خود را تقویت کنید ، ادامه مطلب را بخوانید تا بدانید چرا اصطلاحات برای یادگیری زبان انگلیسی شما بسیار مهم است. و انواع این اصطلاحات را از سایت متدنیو فرا بگیرید .
اصطلاحات راهی جدید برای بیان خود به زبان انگلیسی به شما می دهند .
معنای اصطلاح به طور کلی به زمینه خاصی که از آن استفاده می شود بستگی دارد. وقتی کسی در آمریکا به شما می گوید ‘break a leg’ ، آنها این را به معنای واقعی نمی گویند ، بلکه در عوض برای شما آرزوی موفقیت می کنند . به همین ترتیب …. پس اگر میخواهید بتوانید در زبان انگلیسی خود را به خوبی ابراز کنید و صحبت های دیگران را بهتر متوجه شوید , یادگیری اصطلاحات کاربردی و روزانه انگلیسی برای شما واجب است .
Stand up to
جلوی کسی ایستادن، مقاومت در برابر کسی
I just can’t stand up to my father
نمی توانم جلوی پدرم بایستم
You can’t let them push you around like that Stand up to them!
نمی توانی بگذاری آنها اینطوری به تو دستور بدهند جلویشان بایست!
She finally stood up to her mother and told her she was old enough to get married
بالاخره جلوی مادرش ایستاد و به او گفت که به اندازه کافی بزرگ شده که ازدواج کند
A couple of
دو تا، یک جفت، چند تا
The monkey has a couple of bananas
آن میمون دو تا موز دارد
He arrived a couple of days ago
چند روز قبل رسید
Bobby has a couple of pens in |his pocket
بابی چند تا خودکار داخل جیبش دارد
A long time ago
خیلی بیشتر، خیلی قبلتر
A long time ago, dinosaurs lived on the earth
خیلی پیشتر، دایناسورها روی کره زمین زندگی می کردند
A long time ago, there were no airplanes
خیلی قبلتر، هواپیمایی وجود نداشت
My grandfather was a pilot a long time ago
پدربزرگ من خیلی قبلتر خلبان بود
A lot of
تعداد يا مقدار زیادی
He has a lot of hair
او موی زیادی دارد
The millionaire has a lot of
money
آن میلیونر پول خیلی زیادی دارد
A lot of students were absent because of the flu
تعداد زیادی از دانش آموزها به خاطر آنفلونزا غائب بودند
Call up
تلفن زدن
He called up for more bananas
او زنگ زد موز بیشتری خواست
He called me up at 2:30 in the morning
ساعت۲:۳۰ صبح به من زنگ زد
I always call up my grandmother on her birthday
من همیشه روز تولد مادربزرگم به او زنگ می زنم
Calm down
آرام شدن
Some people have a cup of tea when they need to calm down
بعضی از مردم وقتی نیاز دارند آرام شوند یک فنجان چای میخورند
After the storm, the sea calmed down
بعد از طوفان، دریا آرام شد
The child calmed down when we gave him his teddy bear
بچه وقتی خرس اسباب بازی اش را به او دادیم آرام شد
Can’t help (-ing)
عدم توانایی در جلوی خود را گرفتن
They can’t help laughing at his ? strange appearance
آنها نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند و به ظاهر و قیافه عجیب او نخندند
Susan couldn’t help eating all the cookies
سوزان نتوانست همه کلوچه ها را نخورد
I can’t help falling in love with her
نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و عاشق او
نشوم
Care for
اهمیت دادن به، مراقبت کردن از
The mother cares for her child
مادر مراقب بچه اش است
Most people don’t care for their house plants properly
بیشتر مردم از گیاهان خانه شان درست مراقبت نمی کنند
Janet appreciated the way Rick cared for her when she was sick
جنت از نحوه مراقبتی ریک از او وقتی مریض بود، ممنون بود
Catch up with
رسیدن به کسی، خود را به کسی رساندن
He just couldn’t catch up with her
نتوانست خودش را به آن زن برساند
I missed a week of school, so I had to catch up with my class
یک هفته از مدرسه را از دست دادم، بنابراین باید خودم را به درسهای گفته شده در) | کلاس می رساندم
We ran to catch up with Larry
دویدیم تا خودمان را به لری برسانیم
مرتبط :کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( شیطانک درون بطری فصل دوم )