جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( شیطانک درون بطری فصل دوم )

کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( شیطانک درون بطری فصل دوم

یکی از راهی های یادگیری و ماندگاری زبان انگلیسی , درگیر شدن روزانه با آن است , با استفاده از بخش کتاب های دوزبانه سایت methodnew میتوانید با توجه به سطح و علاقه خود به مطالعه این کتاب ها بپردازید .

The Bottle Imp یک داستان کوتاه از نویسنده اسکاتلندی ، رابرت لوئیس استیونسون ، است که معمولاً در مجموعه داستان کوتاه سرگرمی های شب های جزیره یافت می شود.  در آن ، قهرمان داستان یک بطری با یک تزئین داخل خریداری می کند که آرزوها را برآورده می کند. با این حال ، بطری نفرین شده است. اگر دارنده آن را تحمل کند ، روح او جهنمی می شود.

این مقاله فصل دوم این کتاب دو زبانه است , برای مشاهده قسمت اول آن به لینک زیر مراجعه نمایید :

کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( شیطانک درون بطری فصل اول )

 

فصل ۲

The House

خانه

Keawe is going back to Hawaii, so he takes the bottle with him on the ship

کیاوی دارد به هاوایی برمی گردد، بنابراین بطری را با خودش داخل کشتی میبرد

He shows it to his friend Lopaka, and he tells Lopaka about the imp

او آن را به دوستش لوپاکا نشان می دهد و برای لویاکا در مورد شیطانک تعریف می کند

‘Listen, Keawe,’ says Lopaka “Take the good with the bad Ask for something from the imp Then sell the bottle to me I want to buy a ship – perhaps the imp can give me one ‘

لوپاکا میگوید «گوش کن، کیاوی خوب و بد را با هم قبول کن چیزی از شیطانک بخواه بعد بطری را به من بفروش من میخواهم یک کشتی بخرم – شاید شیطانک بتواند یک کشتی به من بدهد »

‘I want to have a beautiful house and garden in Kona,’ says Keawe

کیاوی میگوید «می خواهم خانه و باغ قشنگی در کونا داشته باشم »

“I see the house in my dreams It has big windows and balconies, and flowers in the garden I live there happily, and my friends and family visit every day

«خانه را در رویاهایم می بینم خانه پنجره ها و بالکن های بزرگی دارد و داخل باغش گل دارد من آنجا خوشبخت زندگی می کنم و دوستانم و خانواده ام هر روز به من سر می زنند »

Well, says Lopaka, let’s take the bottle back to Hawaii You can have your house Then I can buy the bottle and have my ship ‘

لوپا کا می گوید «خوب، بیا بطری را به هاوایی برگردانیم تو میتوانی خانه ات را داشته باشی بعد من میتوانم بطری را بخرم و کشتی ام را داشته باشم »

They arrive in Hawaii, and Keawe’s friend is there, on the beach

آنها به هاوایی می رسند و دوست کیاوی آنجا در ساحل است

!Keawe!’ he says “I’m so sorry! Your uncle and his son are dead

او می گوید «کیاوی! خیلی متاسفم! عمویت و پسرش مرده اند!»

Keawe is very sad He cries, and he forgets the bottle But Lopaka is thinking

کیاوی خیلی غمگین می شود او گریه می کند و بطری را

می کند ولی لوپاکا دارد فکر می کند فراموش

?‘Keawe,’ he says, ‘your uncle’s land is now your land Is it in Kona

او میگوید «کیاوی، الان زمین عمویت زمین توست آن زمین در کونا است؟»

‘Yes,’ says Keawe, and he cries again

کیاوی میگوید «بله» و دوباره گریه می کند

‘Don’t cry, says Lopaka “Now you have the land for your house Perhaps this is the imp’s work

الوپاکا میگوید «گریه نکن حالا زمین خانه را داری شاید این کار آن شیطانک باشد »

‘Then I don’t like the imp’s work, says Keawe ‘It kills my uncle and his son ‘ And he cries again

کیاوی میگوید «پس از کار این شیطانک خوشم نمی آید عمویم و پسرش را می کشد » و دوباره گریه میکند

‘Do you have money for a house?’ Lopaka asks

لوپا کا میگوید «پول خانه را داری؟»

No, says Keawe I have the land now, but I don’t have money

کیاوی میگوید «نه الان زمینش را دارم، ولی پول ندارم »

‘Let’s go and see the lawyer,’ says Lopaka

الوپاکا میگوید «بیا برویم و وکیل را ببینیم »

!Keawe,’ says the lawyer You have a lot of money from your uncle Now you are a rich man

وکیل میگوید «کیاوی تو پول خیلی زیادی از عمویت به دست می آوری الان تو آدم ثروتمندی هستی!»

This is from the imp,’ Lopaka says to Keawe Now you have the money for the house

لوپاکا به کیاوی میگوید «این از شیطانک می آید الان پول برای آن خانه را داری »

They go to see an architect, and the architect shows them a picture of a house — with big windows and balconies, and flowers in the garden

آنها به دیدن یک معمار می روند و معمار تصویری از یک خانه به آنها نشان میدهد – خانه ای با پنجره ها و بالکن های بزرگ و گل هایی داخل باغش

‘It is the house from my dreams, Keawe thinks ‘I don’t like the imp’s work But I must take the good with the bad I can have this house

کیاوی فکر می کند «این خانه ی رویاهایم است از کار این شیطانک خوشم نمی آید ولی باید خوب و بد را با هم قبول کنم می توانم این خانه را داشته باشیم »

A few months go past, and the house is ready Keawe and Lopaka go to see

it

A few months go past, and the house is ready Keawe and Lopaka go to see

it

چند ماہ میگذرد و خانه حاضر می شود کیاوی و لوپاکا می روند آن را ببینند

It is on a mountain, and there are beautiful flowers and trees in the garden

خانه روی یک کوه است و داخل باغ گل و درختان قشنگی هست

The house has big rooms and balconies, and nice big windows

خانه اتاق ها و بالکن های بزرگ و پنجره های قشنگ بزرگی دارد

There are beautiful pictures in every

room

در هر اتاق تصاویر قشنگی هست

The back of the house looks out at the flowers and trees

پشت خانه به گل ها و درختان دید دارد

And the front of the house looks down the mountain at the sea

و جلوی خانه به پایین کوه به دریا دید دارد

‘Well,’ says Lopaka, ‘do you like it?’

لوپاکا میگوید «خوب، از آن خوشت می آید؟»

‘It is beautiful,’ says Keawe ‘I am the happiest man in the world But I do not want this bottle in my house ‘

کیاوی میگوید «قشنگ است من خوشبخت ترین مرد جهانم ولی نمی خواهم این بطری داخل خانه ام باشد »

‘I am afraid of that bottle,’ says Lopaka ‘But I always keep a promise Sell it to me now

الوپا کا می گوید «من از این بطری میترسم ولی همیشه سر قولم می مانم حالا آن را به من بفروش

‘I can ask for a ship, and a little money Then I can sell it again quickly ‘

«من میتوانم یک کشتی و کمی پول بخواهم بعد می توانم سریع دوباره آن را بفروشم »

So Keawe sells Lopaka the bottle, and Lopaka leaves

بنابراین کیاوی بطری را به لوپاکا می فروشد و لوپا کا آنجا را ترک می کند

He goes away with the bottle, and Keawe watches

او با بطری از آنجا می رود و کیاوی تماشا می کند

‘Thank you, Lopaka,’ he says, because now he does not have the bottle But he is afraid for his friend

او می گوید «ممنون، لوپا کا» چون حالا بطری را ندارد ولی او بابت دوستش احساس ترس می کند (= نگران دوستش است)

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب