اصطلاحات روزانه انگلیسی :
ممکن است زمان زیادی صرف یادگیری زبان انگلیسی کرده باشید اما هنوز هم وقتی فیلم یا محتوای انگلیسی را میبینید به خوبی متوجه نشوید که میتوانید باعث نامید شدن یا کم شدن انگیزه دانش آموزان و فراگیران زبان شود , اما بهتر است بدانید که بیشتر صحبت های روزمره انگلیسی را اصطلاحات انگلیسی تشکیل میدهند که یادگیری آنها میتوانید در صحبت کردن و درک بیشتر شما از زبان انگلیسی تاثیر بسزایی بگذارد , در سری مقالات اصطلاحات کاربردی انگلیسی به شما گروهی از اصطلاحات را همراه با مثال های کاربردی معرفی خواهیم کرد , با دیگر مقالات ما همراه باشید …
Go for
تلاش برای انجام کاری
Go for it
برو انجامش بده برو دنبالش؟
If you don’t try, you will never know if you can do it Go for it
اگر تلاش نکنی، هیچ وقت نمی دانی آیا می توانی انجامش بدهی یا نه برو دنبالش
Their mother went for a university degree at the age of fifty-two
مادرشان در پنجاه سالگی دنبال مدرک دانشگاه رفت
Go without saying
به وضوح، نیازی به گفتن نیست که
A: Will it snow this winter?
B: That goes without saying
آ: این زمستان برف خواهد بارید؟ ب: به وضوح
It goes without saying that you have to attend class to get a good grade
نیازی به گفتن نیست که برای اینکه نمره خوبی بگیری باید در کلاس حضور داشته باشی
Make sure
اطمینان حاصل کردن، مطمئن شدن، حتما
Make sure you blow out the candle before you go to bed
مطمئن شو قبل از رفتن به رختخواب شمع را | خاموش کنی
He made sure to lock the door when he left
وقتی آنجا را ترک کرد مطمئن شد در را قفل کرده باشد
Who makes sure that these computers are turned off at night?
کی شب ها اطمینان حاصل می کند که این کامپیوترها خاموش شده باشد؟
Blow up
منفجر شدن، ترکیدن
I ate so much I feel like I’m going to blow up
خیلی غذا خوردم احساس می کنم که انگار الان منفجر میشوم
The bomb blew up but no one was hurt
بمب منفجر شد ولی کسی آسیب ندید
Don’t put that can near the fire or it might blow up
آن قوطی را نزدیک آتش نگذار وگرنه ممکن است بترکد
Bring back
باعث یادآوری شدن، پس آوردن
The song brought back some old memories
آن ترانه خاطراتی قدیمی را به یاد می آورد
He brought back the video that he had borrowed from me
او ویدیویی که از من امانت گرفته بود را پس آورد
The picture brought back memories of her childhood
تصویر، خاطرات بچگی اش را به خاطرش آورد
Burn down
سوختن و کاملا خراب شدن
If you play with matches, you could burn down the house
اگر با کبریت بازی کنی، ممکن است خانه را بسوزانی و خراب کنی
The school burned down in 1910
مدرسه در سال ۱۹۱۰ آتش گرفت و خراب شد
Help The church is burning down
کمک کلیسا دارد می سوزد
Catch fire
آتش گرفتن
caught fire The log immediately
کنده ی درخت فوری آتش گرفت
The wood was wet, so it didn’t catch fire very easily
چوب خیس بود بنابراین خیلی راحت آتش نمی گرفت
His clothes caught fire because he stood too close to the stove
لباسهای او آتش گرفت چون خیلی نزدیک اجاق ایستاده بود