جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی ( بخش چهارم )

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی پارت چهارم

اصطلاحات روزانه انگلیسی :

ممکن است زمان زیادی صرف یادگیری زبان انگلیسی کرده باشید اما هنوز هم وقتی فیلم یا محتوای انگلیسی را میبینید به خوبی متوجه نشوید که میتوانید باعث نامید شدن یا کم شدن انگیزه دانش آموزان و فراگیران زبان شود , اما بهتر است بدانید که بیشتر صحبت های روزمره انگلیسی را اصطلاحات انگلیسی تشکیل میدهند که یادگیری آنها میتوانید در صحبت کردن و درک بیشتر شما از زبان انگلیسی تاثیر بسزایی بگذارد , در سری مقالات اصطلاحات کاربردی انگلیسی به شما گروهی از اصطلاحات را همراه با مثال های کاربردی معرفی خواهیم کرد , با دیگر مقالات ما همراه باشید …

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی پارت چهارم

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی پارت چهارم | متدنیو

Go for

تلاش برای انجام کاری

Go for it

برو انجامش بده  برو دنبالش؟

If you don’t try, you will never know if you can do it   Go for it

اگر تلاش نکنی، هیچ وقت نمی دانی آیا می توانی انجامش بدهی یا نه   برو دنبالش 

Their mother went for a university degree at the age of fifty-two 

مادرشان در پنجاه سالگی دنبال مدرک دانشگاه رفت 


Go without saying

به وضوح، نیازی به گفتن نیست که     

A: Will it snow this winter?

B: That goes without saying 

آ: این زمستان برف خواهد بارید؟ ب: به وضوح 

It goes without saying that you have to attend class to get a good grade 

نیازی به گفتن نیست که برای اینکه نمره خوبی بگیری باید در کلاس حضور داشته باشی 


Make sure

اطمینان حاصل کردن، مطمئن شدن، حتما

Make sure you blow out the candle before you go to bed 

مطمئن شو قبل از رفتن به رختخواب شمع را | خاموش کنی 

He made sure to lock the door when he left 

وقتی آنجا را ترک کرد مطمئن شد در را قفل کرده باشد 

Who makes sure that these computers are turned off at night?

کی شب ها اطمینان حاصل می کند که این کامپیوترها خاموش شده باشد؟


Blow up

منفجر شدن، ترکیدن

I ate so much   I feel like I’m going to blow up

خیلی غذا خوردم   احساس می کنم که انگار الان منفجر میشوم

The bomb blew up but no one was hurt 

بمب منفجر شد ولی کسی آسیب ندید 

Don’t put that can near the fire or it might blow up 

آن قوطی را نزدیک آتش نگذار وگرنه ممکن است بترکد 


Bring back
باعث یادآوری شدن، پس آوردن

The song brought back some old memories 

آن ترانه خاطراتی قدیمی را به یاد می آورد 

He brought back the video that he had borrowed from me 

او ویدیویی که از من امانت گرفته بود را پس آورد 

The picture brought back memories of her childhood 

تصویر، خاطرات بچگی اش را به خاطرش آورد


Burn down
سوختن و کاملا خراب شدن

If you play with matches, you could burn down the house 

اگر با کبریت بازی کنی، ممکن است خانه را بسوزانی و خراب کنی 

The school burned down in 1910 

مدرسه در سال ۱۹۱۰ آتش گرفت و خراب شد 

Help  The church is burning down 

کمک  کلیسا دارد می سوزد


Catch fire
آتش گرفتن

caught fire The log immediately 

کنده ی درخت فوری آتش گرفت 

The wood was wet, so it didn’t catch fire very easily 

چوب خیس بود بنابراین خیلی راحت آتش نمی گرفت 

His clothes caught fire because he stood too close to the stove 

لباسهای او آتش گرفت چون خیلی نزدیک اجاق ایستاده بود 

 

 

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب