اصطلاح یا اصطلاحات , جمله یا عبارتی هستند که معمولاً در انگلیسی روزمره برای بیان عقاید خاص استفاده می شود درک اصطلاحات انگلیسی مهم است زیرا برای درک معنای کسی هنگام استفاده از آنها در مکالمه ، نیاز به آشنایی عمیق تری از زبان انگلیسی دارند
اصطلاحات در ابتدا ممکن است پیچیده به نظر برسند ، اما یادگیری آنها در واقع بسیار سرگرم کننده است اگر می خواهید مهارت های انگلیسی خود را تقویت کنید ، ادامه مطلب را بخوانید تا بدانید چرا اصطلاحات برای یادگیری زبان انگلیسی شما بسیار مهم است و انواع این اصطلاحات را از سایت متدنیو فرا بگیرید
اصطلاحات راهی جدید برای بیان خود به زبان انگلیسی به شما می دهند
معنای اصطلاح به طور کلی به زمینه خاصی که از آن استفاده می شود بستگی دارد وقتی کسی در آمریکا به شما می گوید ‘break a leg’ ، آنها این را به معنای واقعی نمی گویند ، بلکه در عوض برای شما آرزوی موفقیت می کنند به همین ترتیب … پس اگر میخواهید بتوانید در زبان انگلیسی خود را به خوبی ابراز کنید و صحبت های دیگران را بهتر متوجه شوید , یادگیری اصطلاحات کاربردی و روزانه انگلیسی برای شما واجب است :
Give a hand
کمک کردن
?Can someone give me a hand with this
کسی میتواند در بردن یا بلند کردن این کمکی به من بکند؟
He gave her a hand with the yard work
در انجام کارهای داخل حیاط کمکش کرد
They gave the boy a hand with the big box
در بردن صندوق بزرگ به پسر کمک کردند
Give away
بخشیدن
He gave away his last dollar
آخرین دلارش را بخشید
I wanted to sell my old radio, but I think I will just give it away
می خواستم رادیوی قدیمی ام را بفروشم، ولی فکر کنم آن را به کسی ببخشم
The company gave away free samples
شرکت نمونه های رایگان به مردم میداد
Give back
پس دادن
He had to give back the stolen money
باید پول دزدیده شده را پس بدهد
?When are you going to give back my CD
کی سیدي من را پس خواهی داد؟
She borrowed my car, but she hasn’t given it back
او ماشین من را امانت گرفت، ولی آن را پس نداده
Give it a try
چیزی را امتحان کردن، تست زدن چیزی
?Why don’t you give it a try
چرا آن را یک تست نمیزنی؟
She decided to give it a try
تصمیم گرفت آن را امتحان کند
I haven’t played golf, but I’ll give it a try
گلف بازی نکرده ام، ولی یک امتحانی میکنم
Give up
دست کشیدن، کنار گذاشتن، تسلیم شدن
He should give up smoking
باید سیگار را کنار بگذارد
She did not give up hope of finding her dog
امید به یافتن سگش را دست نداد
Don’t give up! Keep trying!
تسلیم نشو! به تلاش کردن ادامه بده!
Go away
از جایی رفتن، از بین رفتن
Go away!
از اینجا برو!
Please don’t go away
خواهش میکنم از اینجا نرو
I hope your stomachache will go away soon
امیدوارم دل دردت از بین برود
Go off
ترک کردن، با هدفی به جایی رفتن
The camel went off across the desert to find water
شتر در عرض صحرا می رفت تا آب پیدا کند
She went off without even saying goodbye
بدون حتی خداحافظی کردن رفت
In the middle of
وسط
The scarecrow is in the middle of the field
مترسک وسط مزرعه است
He was standing in the middle of the street
او وسط خیابان ایستاده بود
She turned off the TV in the middle of the show
او تلویزیون را وسط پخش برنامه خاموش کرد
In vain
بیهوده، بی نتیجه
He tried in vain to get more food from the table
بیهوده تلاش کرد غذای بیشتری از روی میز بردارد
The trip was cancelled He had packed in vain
سفر لغو شد بیهوده وسایلش را بسته بندی کرده بود
She washed her car in vain It rained that afternoon
بیهوده بود که ماشینش را شست آن بعد از ظهر باران بارید
Instead of
به جاي، در عوض
He chose the hamburger instead of the pizza
او به جای پیتزا همبرگر را انتخاب کرد
She went to New York instead of Paris
او به جای پاریس به نیویورک رفت
Just in time
درست سر وقت، درست به موقع
The policeman caught the thief just in time
پلیس درست به موقع دزد را گرفت
You are just in time for dinner
درست وقت شام رسیدی (برای شام درست سر وقت آمدی)
She got to the airport just in time to catch her plane
درست سر وقت به فرودگاه رسید تا به هواپیمایش برسد
Keep away from
دور ماندن از، نزدیک نشدن به
There are some areas that swimmers should keep away from
مناطقی وجود دارد که شنا کننده ها باید از آن
دور بمانند
Keep away from that old house!
از آن خانه قدیمی دور بمان (نزدیک آن خانه قدیمی نشو)!
The shy boy kept away from the other children
آن پسر خجالتی از بقیه بچه ها دور می ماند
مقالات پیشنهادی :