جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی ( بخش هجدهم )

آموزش جدیدترین اصطلاحات انگلیسی

اصطلاح یا اصطلاحات , جمله یا عبارتی هستند که معمولاً در انگلیسی روزمره برای بیان عقاید خاص استفاده می شود درک اصطلاحات انگلیسی مهم است زیرا برای درک معنای کسی هنگام استفاده از آنها در مکالمه ، نیاز به آشنایی عمیق تری از زبان انگلیسی دارند

اصطلاحات در ابتدا ممکن است پیچیده به نظر برسند ، اما یادگیری آنها در واقع بسیار سرگرم کننده است اگر می خواهید مهارت های انگلیسی خود را تقویت کنید ، ادامه مطلب را بخوانید تا بدانید چرا اصطلاحات برای یادگیری زبان انگلیسی شما بسیار مهم است و انواع این اصطلاحات را از سایت متدنیو فرا بگیرید

اصطلاحات راهی جدید برای بیان خود به زبان انگلیسی به شما می دهند

معنای اصطلاح به طور کلی به زمینه خاصی که از آن استفاده می شود بستگی دارد وقتی کسی در آمریکا به شما می گوید ‘break a leg’ ، آنها این را به معنای واقعی نمی گویند ، بلکه در عوض برای شما آرزوی موفقیت می کنند به همین ترتیب … پس اگر میخواهید بتوانید در زبان انگلیسی خود را به خوبی ابراز کنید و صحبت های دیگران را بهتر متوجه شوید , یادگیری اصطلاحات کاربردی و روزانه انگلیسی برای شما واجب است :

Give a hand

کمک کردن

?Can someone give me a hand with this

کسی میتواند در بردن یا بلند کردن این کمکی به من بکند؟

He gave her a hand with the yard work

در انجام کارهای داخل حیاط کمکش کرد

They gave the boy a hand with the big box

در بردن صندوق بزرگ به پسر کمک کردند


Give away

بخشیدن

He gave away his last dollar

آخرین دلارش را بخشید

I wanted to sell my old radio, but I think I will just give it away

می خواستم رادیوی قدیمی ام را بفروشم، ولی فکر کنم آن را به کسی ببخشم

The company gave away free samples

شرکت نمونه های رایگان به مردم میداد


Give back

پس دادن

He had to give back the stolen money

باید پول دزدیده شده را پس بدهد

?When are you going to give back my CD

کی سیدي من را پس خواهی داد؟

She borrowed my car, but she hasn’t given it back

او ماشین من را امانت گرفت، ولی آن را پس نداده


Give it a try

چیزی را امتحان کردن، تست زدن چیزی

?Why don’t you give it a try

چرا آن را یک تست نمیزنی؟

She decided to give it a try

تصمیم گرفت آن را امتحان کند

I haven’t played golf, but I’ll give it a try

گلف بازی نکرده ام، ولی یک امتحانی میکنم


Give up

دست کشیدن، کنار گذاشتن، تسلیم شدن

He should give up smoking

باید سیگار را کنار بگذارد

She did not give up hope of finding her dog

امید به یافتن سگش را دست نداد

Don’t give up! Keep trying!

تسلیم نشو! به تلاش کردن ادامه بده!


Go away
از جایی رفتن، از بین رفتن

Go away!

از اینجا برو!

Please don’t go away

خواهش میکنم از اینجا نرو

I hope your stomachache will go away soon

امیدوارم دل دردت از بین برود


Go off
ترک کردن، با هدفی به جایی رفتن

The camel went off across the desert to find water

شتر در عرض صحرا می رفت تا آب پیدا کند

She went off without even saying goodbye

بدون حتی خداحافظی کردن رفت


In the middle of
وسط

The scarecrow is in the middle of the field

مترسک وسط مزرعه است

He was standing in the middle of the street

او وسط خیابان ایستاده بود

She turned off the TV in the middle of the show

او تلویزیون را وسط پخش برنامه خاموش کرد


In vain
بیهوده، بی نتیجه

He tried in vain to get more food from the table

بیهوده تلاش کرد غذای بیشتری از روی میز بردارد

The trip was cancelled He had packed in vain

سفر لغو شد بیهوده وسایلش را بسته بندی کرده بود

She washed her car in vain It rained that afternoon

بیهوده بود که ماشینش را شست آن بعد از ظهر باران بارید


Instead of
به جاي، در عوض

He chose the hamburger instead of the pizza

او به جای پیتزا همبرگر را انتخاب کرد

She went to New York instead of Paris

او به جای پاریس به نیویورک رفت


Just in time
درست سر وقت، درست به موقع

The policeman caught the thief just in time

پلیس درست به موقع دزد را گرفت

You are just in time for dinner

درست وقت شام رسیدی (برای شام درست سر وقت آمدی)

She got to the airport just in time to catch her plane

درست سر وقت به فرودگاه رسید تا به هواپیمایش برسد


Keep away from
دور ماندن از، نزدیک نشدن به

There are some areas that swimmers should keep away from

مناطقی وجود دارد که شنا کننده ها باید از آن

دور بمانند

Keep away from that old house!

از آن خانه قدیمی دور بمان (نزدیک آن خانه قدیمی نشو)! 

The shy boy kept away from the other children

آن پسر خجالتی از بقیه بچه ها دور می ماند

 

مقالات پیشنهادی : 

کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( شیطانک درون بطری فصل اول )

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی ( بخش اول )

 

 

 

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب