اصطلاحات عباراتی هستند که به ما کمک می کنند یک وضعیت دقیق را به روشی متفاوت و خلاقانه تر توصیف کنیم. آنها اطلاعات فرهنگی و تاریخی را به اشتراک می گذارند و درک مردم از یک زبان را گسترش می دهند. اصطلاحات برخی از ویژگی های متمایز را ایجاد می کنند که می توانند از یک زبان به زبان دیگر متفاوت باشند. و جالبتر اینکه ، اصطلاحات گاهی اوقات می توانند برخی از فرهنگ ها و شخصیت های فرهنگی را منعکس کنند .
اما معمولا درک این اصطلاحات با ترجمه معمولی امکان پذیر نیست و گاها افراد دچار اشتباه میشوند , بهترین راه برای یادگیری این اصطلاحات استفاده از مقالات اصطلاحات انگلیسی سایت متدنیو است .
اصطلاحات روزانه زبان انگلیسی :
In favor of
طرفدار
His parents are not in favor of his career choice
پدر و مادرش طرفدار و حامی انتخاب شغلی او نیستند
Although I want to join the army, my parents are not in favor of it
با اینکه می خواهم به ارتش ملحق شوم، پدر و مادرم حامی این (تصميم) نیستند
After the big test, we were all in favor of going out for a drink
بعد از آن آزمون بزرگ، همه ما طرفدار این بودیم که برای یک نوشیدنی برویم بیرون
Keep up
ادامه دادن، حفظ کردن
Keep up the good work!
کار خوبتان را ادامه دهید!
You’re doing a great job! Keep up the good work
کار را عالی داری انجام میدهی! همینطور کار خوبت را ادامه بده
She wanted to keep up swimming every day, but she was too busy
می خواست هر روز شنا را ادامه دهد، ولی زیادی کار و مشغله داشت
Make a point of
تلاش کردن برای انجام کاری، به خود زحمت دادن برای انجام کاری، زورکی انجام دادن
He made a point of explaining everything he knew about the subject in class
او به زور و برای خودنمایی هر چیزی را که در مورد موضوع در کلاس میدانست توضیح میداد
He made a point of telling everyone he studied at Harvard
او به زور به همه می گفت که در هاروارد درس خوانده (زورکی بحث را به آنجا می کشاند )
Make room for
جا باز کردن برای
Hey Do you think we can make room for my friend?
هی فکر میکنید بتوانیم برای دوست من جا باز کنیم؟
We need to make room on the shelf for these books
باید برای این کتابها روی قفسه جا باز کنیم
Can you make room in the trunk of your car for one more bag?
می توانی در صندوق عقب ماشینت برای یک کیف دیگر جا باز کنی؟
On the spot
فوری، بلافاصله، همانجا
He got caught with the stolen money, so he had to think of an excuse on the spot
با پول به سرقت رفته گیر افتاد، بنابراین باید بلافاصله به یک بهانه فکر می کرد
He got the job on the spot
کار را بلافاصله به دست آورد
She had to think of an answer on the spot
باید فوری به یک جواب فکر می کرد
Sum up
جمع بندی کردن، خلاصه کردن، در آخر
The last page of the report sums up all of the research
آخرین صفحه گزارش، کل تحقیق را جمع بندی می کند
He will sum up his speech with a joke
با یک جوک سخنرانی اش را جمع بندی خواهد کرد
برای مطالعه مقالات بیشتر در زمینه آموزش زبان انگلیسی سایر مقالات سایت متدنیو را دنبال کنید .
مرتبط : آموزش گرامر انگلیسی