جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

کتاب داستان دو زبانه انگلیسی – فارسی ( پدرخوانده فصل دوم )

کتاب دوزبانه انگلیسی فارسی رایگان پدرخوانده فصل دوم

یکی از راهی های یادگیری و ماندگاری زبان انگلیسی , درگیر شدن روزانه با آن است , با استفاده از بخش کتاب های دوزبانه سایت methodnew میتوانید با توجه به سطح و علاقه خود به مطالعه این کتاب ها بپردازید , همچنین در کنار این مقاله میتوانید از سایر مقالات آموزشی سایت متدنیو نیز برای آشنایی با جدیدترین متدهای آموزشی بهره مند شوید . 

داستان دو زبانه برای آموزش زبان انگلیسی ( پدرخوانده ) :

پدرخوانده، رمانی پرفروش از ماریو پوزو است که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد.

Chapter 2

فصل ۲

The Greatest Racehorse in the World

بزرگترین اسب مسابقه ای دنیا

Tom Hagen arrived in Hollywood early the next morning From the airport he went straight to his hotel, showered, shaved, and had breakfast

اول صبح روز بعد تام هیگن به هالیوود رسید او از فرودگاه مستقیم به هتلش رفت، دوش گرفت، صورتش را اصلاح کرد، و صبحانه خورد

Then he drove to the film company for his meeting with Jack Woltz at ten o’clock

بعد ساعت ده، برای ملاقاتش با جک وولتز به سوی شرکت فیلم سازی رانندگی کرد

Jack Woltz was giving a birthday party for one of his young girl stars in front of a lot of reporters

جک وولتز در برابر خبرنگاران زیادی یک مهمانی برای یکی از دخترهای جوان ستارهی فیلمش گرفته بود

Tom waited patiently Finally, Woltz walked up to him He was a tall man with thick silver hair, expensive clothes and a hard, unfriendly face

تام صبورانه منتظر ماند در نهایت، وولتز به سوی او آمد او مردی بلند قد با موهای ضخیم نقره ای رنگ، لباس های نفیس وچهرهای خشن و غیردوستانه بود

‘OK, start talking,’ he said to Tom ‘I’m a busy man ‘

او به تام گفت «خیلی خوب، حرف بزن من سرم شلوغ است »

‘I was sent by a friend of Johnny Fontane,’ Tom said ‘He would be very grateful to you if you could do him a small favour ‘

تام گفت «من توسط یکی از دوستان جانی فونتان فرستاده شده ام ایشان خیلی سپاسگزار خواهند بود اگر بتوانید لطف کوچکی به او بکنید »

‘I’m listening,’ Woltz said, busily signing papers

وولتز در حالی که سرش گرم امضا کردن کاغذهایی بود گفت «دارم گوش میدهم »

‘Give Johnny the part in that new war film you’re going to make ‘

«آن نقش فیلم جنگی جدیدی که میخواهی بسازی را به جانی بده »

Woltz stopped writing and laughed He took Tom by the arm, as if he was an old friend, and led him towards the door

وولتز دست از نوشتن کشید و خندید او، انگار که تام ایک دوست قدیمی باشد، بازوی او را گرفت و او را به سوی در راهنمایی کرد

‘And if I gave Johnny Fontane this part, what favour would your friend do for me?’ he said

او گفت «و اگر این نقش را به جانی فونتان بدهم، دوستتان چه لطفی برای من میکند؟»

‘You have some problems with your workers,’ Tom said ‘My friend could make these problems disappear You also have a top star who’s taking

drugs ‘

تام گفت «تو با کارگرهایت مشکلاتی داری دوست من می تواند این مشکلات را محو کند همچنین تو یک ستاره داری که مواد مصرف می کند »

But Jack Woltz had heard enough ‘Listen to me!’ he shouted angrily

ولی جک وولتز به اندازه ی کافی شنیده بود او با عصبانیت فریاد زد «گوش کن به من!»

‘You tell your boss, whoever he is, that Johnny Fontane will never get that film You don’t frighten me!’

به رئیست، هر کسی که هست، بگو که جانی فونتان هرگز به آن فیلم نمی رسد تو من را نمی ترسانی (من از تو نمیترسم!»

‘I’m a lawyer,’ Tom said calmly ‘I’m not trying to frighten you ‘

تام با آرامش گفت «من یک وکیلم تلاشی ندارم شما را

بترسانم »

‘I know all the lawyers in New York, said Jack Woltz, ‘but I’ve never heard of you Who are you?’

جک وولتز گفت «من تمام وکلای نیویورک را میشناسم، ولی هرگز چیزی دربارهی تو نشنیده ام تو کی هستی؟»

‘I work for one special family,’ Tom said ‘Now, you have my number I’ll wait for your call ‘

کار میکنم تام گفت «من برای یک خانواده ی خاص حالا، شماره من را داری منتظر تماستان می مانم »

He shook Woltz’s hand and added, before leaving: ‘By the way, I like your films very much ‘

او با وولتز دست داد و قبل از رفتن اضافه کرد «راستی، من خیلی فیلمهای شما را دوست دارم »

Tom was sure that, when Woltz realized who he worked for, he would call

تام مطمئن بود وقتی وولتز بفهمد او برای کی کار میکند تماس خواهد گرفت

And he was right Late that afternoon, a car picked him up from the hotel and drove him out of the city to Jack Woltz’s home in the country

و او درست فکر می کرد اواخر آن بعد از ظهر، ماشینی او را از هتلش سوار کرد و او را به بیرون از شهر و به سوی خانه ی جک وولتز در حومه ی شهر برد

Woltz’s house looked like something from a film It was a huge pinkwalled house surrounded by beautiful gardens, lakes and fields full of horses

خانه ی وولتز مانند چیزی مال یک فیلم به نظر می رسید

خانه ی بزرگ با دیوارهای صورتی بود که با آن یک باغ های زیبا، دریاچه ها و مزارع پر از اسب احاطه شده بود

Woltz welcomed Tom like an old friend, gave him a drink and showed him around

وولتز تام را مانند یک دوست قدیمی تحویل گرفت، یک نوشیدنی به او داد و اطراف را به او نشان داد

‘Why didn’t you tell me you worked for Corleone, Tom?” he asked

او پرسید «چرا به من نگفتی برای کورلئونه کار می کنی؟»

‘I don’t like to use his name unless it’s really necessary ‘

دوست ندارم از نام او استفاده کنم مگر آنکه واقعا ضروری باشد »

Woltz took Tom by the arm ‘Come with me, Tom,’ he said ‘I want to show you something really beautiful ‘

وولتز بازوی تام را گرفت او گفت «با من بیا، تام می خواهم یک چیز واقعا قشنگ به تو نشان دهم »

Woltz led Tom into a white building which was guarded by private detectives Inside the building there were rows of horses

وولتز تام را به داخل ساختمان سفیدی هدایت کرد که توسط کارآگاهان خصوصی محافظت می شد داخل ساختمان ردیف های از اسب ها بودند

Woltz led Tom straight towards a beautiful horse with smooth black skin and a large, white, diamond-shaped mark between its eyes

وولتز تام را مستقیم به سوی اسب زیبایی با پوست سیاه صاف و یک علامت الماسی شکل بزرگ سفید بین چشمانش، هدایت کرد

‘You have an eye for beauty, don’t you, Tom?’ Woltz said proudly ‘This is Khartoum, the greatest racehorse in the world I bought him in England for $600000 ‘

وولتز با افتخار گفت «تو زیبایی را درک میکنی (تو توانایی درک زیبایی را داری)، تام، نه؟ این خارطوم است، بزرگترین اسب مسابقهی دنیا آن را در انگلیس ۶۰۰ هزار دلار خریدم »

He looked lovingly into the animal’s enormous dark eyes for a long time,

it softly like a lover, talking to forgetting about Tom

او مدتی طولانی عاشقانه به چشمان درشت سیاه اسب نگاه کرد، و در حالی که تام را فراموش کرده بود، مانند یک عاشق آهسته با آن حرف زد

Tom coughed with embarrassment Woltz touched the horse one last time on the neck, then said to Tom: ‘Let’s go and have dinner ‘

تام با شرم سرفه ای کرد وولتز برای آخرین بار گردن اسب را نوازش کرد، بعد به تام گفت «بیا برویم و شام بخوریم »

‘Corleone is Johnny’s godfather,’ Tom began to explain at dinner

سر شام تام شروع به توضیح دادن کرد «کورلئونه پدرخوانده جانی است »

Although there were only two people at the table, the food was served by three waiters

با اینکه فقط دو نفر پشت میز بودند، غذا توسط سه پیشخدمت سرو شد

‘To Italians, that’s very important ‘

برای ایتالیایی ها، این خیلی مهم است »

‘I respect that,’ Woltz said ‘Just tell him he can ask me anything he likes But not this This is one favour I can’t give him ‘

وولتز گفت «من برای این احترام قائلم فقط به او بگو او می تواند هر چه دوست دارد از من بخواهد فقط نه این این یک لطفی است که نمی توانم به او بکنم »

‘He never asks a second favour when the first one is refused ‘ Tom gave Woltz a warning look ‘Understood?’

تام نگاهی هشدارآمیز به وولتز کرد «او وقتی درخواست اولش رد شود درخواست دومی نمی کند فهمیدی؟»

This made Woltz angry

این وولتز را عصبانی کرد

‘No,’ he said, pointing his finger across the table at Tom ‘You don’t understand Johnny Fontane never gets that film The part is perfect for him It’d make him a big star But I’m not going to give it to him And do you know why?’

:

او در حالی که با انگشتش به آنطرف میز به تام اشاره می کرد، گفت «نه تو متوجه نیستی جانی فونتان هرگز به آن فیلم نمی رسد این نقش برای او عالی است این نقش او را ستاره ی بزرگی می کند ولی من آن را به او نخواهم داد و میدانی چرا؟»

He stood up and began to move slowly around the table towards Tom

او بلند شد و دور میز آهسته شروع به حرکت به سوی تام کرد

‘I had a beautiful young actress She was going to be a star I spent hundreds of thousands of dollars on her, singing lessons, acting lessons, dancing lessons ‘

«من یک بازیگر زن زیبای جوان داشتم او یک ستاره می شد من صدها هزار دلار خرجش کردم، کلاسهای آواز، کلاس های بازیگری، کلاسهای رقص »

‘Then Johnny Fontane came along and took her away from me I lost her He made me look stupid, and that’s something I can never forgive ‘

بعد سر و کله ی جانی فونتان پیدا شد و او را از من جدا کرد از دستش دادم او باعث شد احمق به نظر برسم، و این چیزی است که من هرگز نمی توانم ببخشم »

‘That’s why I’ll make sure that Johnny Fontane never works in films Now, you get out of here! And if your boss wants to frighten me, tell him I’m no band-leader!’

به این دلیل است که اطمینان حاصل خواهم کرد جانی فونتان هرگز در سینما کار نکند حالا از اینجا برو بیرون! و اگر رئیس ات می خواهد من را بترساند، به او بگو من یک رهبر گروه موسیقی نیستم!»

Tom waited until Woltz had finished ‘Thank you for the dinner,’ he said quietly ‘Could your car take me to the airport now, please? Mr Corleone is a man who likes to hear bad news immediately ‘

تام منتظر ماند تا وولتز حرفش تمام شود او آهسته گفت «ممنون برای شام ماشینتان می تواند الان من را به فرودگاه ببرد، لطفا؟ آقای کورلئونه آدمی است که دوست دارد خبرهای بد را بلافاصله بشنود »

Then without another word he left the table, took his hat from one of the servants and walked quickly out of the room

بعد بدون هیچ حرف دیگری میز را ترک کرد، کلاهش را از یکی از پیشخدمتها گرفت و سریع از اتاق بیرون رفت

Jack Woltz was sleeping alone in his enormous bed For some reason, this morning he woke up earlier than usual The room was getting light

خوابیده بود به جک وولتز تنها در تختخواب بزرگش دلیلی، امروز زودتر از معمول از خواب بیدار شد اتاق داشت روشن میشد

Everything was quiet But he could feel that there was something wrong He turned over and saw that there were wet red marks on his bedclothes

همه چیز ساکت بود ولی او می توانست حس کند مشکلی پیش آمده (اتفاق بدی افتاده) او غلت زد و دید که روی پتویش لکه های خیس قرمز رنگی هست

His night-shirt felt sticky, and there was a horrible smell in the room He lifted the bedclothes off his body and looked down

لباس خوابش حالت لزجی داشت، و داخل اتاق بوی

بلند کرد وحشتناکی می آمد او پتویش را از روی بدنش و پایین را نگاه کرد

His nightshirt was covered in blood Without thinking, he sat up and pulled the bedclothes off his bed completely

لباس خوابش غرق خون بود بدون فکر کردن، بلند شد و نشست و پتو را کاملا از روی تختش کشید

The shock of what he saw nearly killed him At first he couldn’t breathe He felt sick Then, a moment later, he was filled with an animal fear He opened his mouth and screamed

شوک چیزی که دید نزدیک بود او را بکشد اول نمی توانست نفس بکشد بعد، یک لحظه بعد، سرشار از ترسی حیوانی شد او دهانش را باز کرد و جیغ کشید

For, there, at the bottom of his bed, was the beautiful black head of his favourite racehorse, Khartoum

چون، آنجا، پایین تختش، سر سیاه زیبای اسب مسابقه ای مورد علاقه اش، خارطوم، بود

Somebody had cut it off during the night and put it in his bed while he was sleeping

یک نفر شب هنگام آن را بریده بود و وقتی او خواب بود آن را در تختش گذاشت بود

It was stuck to the bed in a thick cake of blood, its mouth open, its huge round eyes staring at him like pieces of half-eaten fruit

سر اسب در لایه ی غلیظی از خون به تخت چسپیده بود، دهانش باز، چشمان گرد درشتش مانند تکه های میوه ای نیمه خورده به او خیره شده بود

Jack Woltz’s screams woke all the servants Six hours later, Johnny Fontane received a phone call telling him that he had the part that he wanted in the film

جیغ های جک وولتز همهی خدمتکارها را بیدار کرد شش ساعت بعد، جانی فونتان تلفنی دریافت کرد که به او گفت آن نقش که در فیلم می خواهد مال اوست

مقالات مرتبط :

کتاب داستان دو زبانه انگلیسی – فارسی ( پدرخوانده  فصل اول)

آشنایی با سطوح مختلف زبان انگلیسی

 

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب