جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

کتاب دوزبانه انگلیسی – فارسی ( دزدان دریایی کارائیب فصل دوم )

کتاب دوزبانه انگلیسی-فارسی ( دزدان دریایی کارائیب فصل دوم

یکی از راهی های یادگیری و ماندگاری زبان انگلیسی , درگیر شدن روزانه با آن است , با استفاده از بخش کتاب های دوزبانه سایت methodnew میتوانید با توجه به سطح و علاقه خود به مطالعه این کتاب ها بپردازید

داستان دو زبانه دزدان دریایی کارائیب ( فصل دوم ) :

 

The Pirate Lord of Singapore

رئیس دزدان دریایی سنگاپور

Lord Cutler Beckett was wrong: Elizabeth Swann was still alive She was half-way across the world, looking for the Pirate Lord of Singapore

الرد كاتلر بکت اشتباه می کرد: الیزابت سوان هنوز زنده بود او در نیمه راه طرف دیگر دنیا بود (آن طرف دنیا بود)، و داشت دنبال رئیس دزدان دریایی سنگاپور میگشت

Months earlier, when the Kraken was searching for Jack, Elizabeth tricked Jack onto the Black Pearl with a kiss

چند ماہ قبل تر، وقتی کراکن دنبال جک می گشت، الیزابت با یک بوسه جک را فریب داد و به روی کشتی مروارید سیاه کشاند

Then she tied him to the side of the ship so she and Will could escape from the monster

بعد او را به بدنه ی کشتی بست تا او و ويل بتوانند از دست هیولا فرار کنند

She watched the Black Pearl and Jack Sparrow go to the bottom of the ocean

او تماشا کرد که مروارید سیاه و جک اسپارو را به ته اقیانوس رفتند

Later, she felt bad about his death She went with Will and Jack’s sailors to see Tia Dalma

بعدتر، او بابت مرگ جک احساس ناراحتی کرد او با ویل و ملوانهای جک به دیدن تیا دالما رفت

Tia Dalma was a friend of Jack’s, and she could see into the future She was a mysterious woman

تیا دالما دوست جک بود و می توانست آینده را ببیند او زن اسرارآمیزی بود

“You can bring Jack Sparrow back to the world of the living,” Tia Dalma told them “But you’ll need the help of an old enemy Captain Barbossa Jack killed Barbossa but I brought him back from the dead He can help us to bring back Jack, too “

تیا دالما به آنها گفت «شما میتوانید جک را به دنیای زنده ها برگردانید ولی به کمک یک دشمن دیرینه نیاز خواهید داشت کاپیتان باربوسا جک باربوسا را کشت ولی من او را از دنیای مرده ها برگرداندم او می تواند به ما کمک کند تا جک را هم برگردانیم »

Now Elizabeth and Barbossa were in ? a small boat in Singapore Elizabeth looked across the city

حالا اليزابت و باربوسا در قایق کوچکی در سنگاپور بودند الیزابت از این طرف تا آن طرف شهر را نگاه کرد

It was a dark and shadowy place, full of secrets, pirates, and sharp knives

جای تاریک و پر سایه ای بود، پر از رمز و راز، پر از دزدان دریایی و کاردهای تیز

She tied the boat to a wooden bridge

الیزابت قایق را به پلی چوبی بست

Suddenly, a man and his two guards stepped out of the darkness

یکدفعه، یک مرد و دو محافظش از تاریکی قدم بیرون گذاشتند

He was tall and strong, with cold, hard eyes and a sharp sword He was Tai Huang, second in command to Sao Feng, the Pirate Lord of Singapore

مرد، بلند قد و نیرومند بود با چشمان خونسرد خشن و شمشیری تیز او تای هوانگ، معاون سائو فنگ، رئیس دزدان دریایی سنگاپور بود

“Your commander knows that we are here,” Barbossa said to Tai Huang

باربوسا به تای هوانگ گفت «فرماندهی تو میداند ما اینجا هستیم »

“You’re Captain Barbossa “ Tai Huang said

تای هوانگ گفت «تو کاپیتان باربوسا هستی »

“Yes,” Barbossa agreed, “and this is Elizabeth Swann And Sao Feng has promised to protect us ‘

باربوسا به نشانه ی پذیرش گفت «بله و این الیزابت سوان است و سائو فنگ قول داده از ما محافظت کند »

Mercer and some East India Trading Company agents were passing

مرسر و چند مامور شرکت تجاری هند شرقی داشتند رد می شدند

Huang waited until they went around a corner Then he said, “Follow me “

هوانگ ایستاد تا آنها پیچی را رد کردند بعد گفت

«دنبالم بیایید »|

Not far away, two Company agents were guarding an old, broken bridge

در فاصله ی نه چندان دور، دو مامور شرکت داشتند از پل قدیمی شکستهای محافظت می کردند (روی پل نگهبانی میدادند)

Captain Jack Sparrow’s sailors were below them in the water Ragetti lifted his head

ملوانهای کاپیتان جک اسپارو پایین آنها داخل آب بودند راکتی سرش را بالا آورد

His good eye moved, while his wooden eye looked straight in front Pintel, Gibbs, Cotton, and Marty were behind him

چشم سالمش تکان خورد، در حالی که چشم چوبی اش مستقیم جلو را نگاه می کرد پینتل، گیبز، کاتن و مارتی پشت سر او بودند

They swam to a metal gate, then they waited They were going to Sao Feng’s hiding place, to help Elizabeth and Barbossa

آنها به سوی دروازه ی فلزی شنا کردند، بعد منتظر ماندند آن داشتند به مخفیگاه سائو فنگ میرفتند تا به الیزابت و باربوسا کمک کنند

There was a strange noise The Company agents jumped to their feet

صدای عجیبی آمد ماموران شرکت به پا جستند

A woman came out of the darkness, pushing a large wooden box on noisy wheels

زنی، که صندوق چوبی بزرگی را روی چرخ های پر سر و صدایی هل میداد، از تاریکی بیرون آمد

She smiled and showed a mouthful of black teeth It was Tia Dalma

او لبخند زد و دهانی پر از دندان های سیاه را نشان داد این تیا دالما بود

The noise of the wheels was loud and hid sounds from below The pirates started to cut through the metal gate

صدای چرخها بلند بود و صداهای پایین را پنهان می کرد دزدان دریایی شروع به بریدن دروازه ی فلزی کردند

Tai Huang took Barbossa and Elizabeth through an old bathhouse to Sao Feng’s hiding place

تای هوانگ باربوسا و الیزابت را از میان حمامخانهی قدیمی ای به مخفی گاه سائو فنگ برد

Elizabeth touched Barbossa’s arm “Have we heard anything from Will?” she asked quietly

کرد او آهسته پرسید الیزابت بازوی باربوسا را لمس «چیزی (یا خبری از ویل شنیده ایم؟»

Barbossa shook his head “No He can protect himself,” he said “But you – be polite when you’re with Sao Feng “

باربوسا سر جنباند او گفت «نه او می تواند مواظب خودش باشد ولی تو، وقتی پیش سائو فنگ هستی مودب باش »

The Pirate Lord of Singapore was stepping out of his bath

رئیس دزدان دریایی سنگاپور داشت از حمامش قدم

بیرون می گذاشت

Elizabeth looked at his face His eyes were dark and cold This man was dangerous!

الیزابت به صورت او نگاه کرد چشمانش  تاریک و خونسرد بودند این مرد خطرناک بود!

“Captain Sao Feng,” Barbossa said smoothly

باربوسا به نرمی گفت «کاپیتان سائو فنگ »

Feng looked up “Captain Sao Barbossa!” he said “Welcome to Singapore I understand that you want something from me?”

سائو فنگ بلند شد او گفت «کاپیتان باربوسا به سنگاپور خوش آمدی متوجه هستم که از من چیزی می خواهید (فکر میکنم از من چیزی می خواهید؟»

“I need a ship and some men,” Barbossa replied

باربوسا جواب داد «من یک کشتی و چند مرد لازم دارم »

Sao Feng looked at Barbossa and smiled “That’s strange,” he said “You want a ship And today, not far from here, a thief tried to steal one from me “

سائو فنگ به باربوسا نگاه کرد و لبخند زد او گفت «این عجیب است تو یک کشتی میخواهی و امروز، در فاصله ی نه چندان دوری از اینجا، یک دزد سعی کرد یک کشتی را از من بدزدد »

Sao Feng walked quickly across the

to an old man who was room holding some maps

سائو فنگ سریع به آن طرف اتاق به سوی پیرمردی رفت که چند نقشه را نگه داشته بود

“These maps show the way to the world of the dead,” he said softly He watched their faces “Will your adventure take you there?”

او به نرمی گفت «این نقشه ها راه دنیای مردهها را نشان میدهند » او چهره های آنها را تماشا کرد «ماجراجویی شما، شما را آنجا می برد؟»

Suddenly, he gave a sign to two guards near one of the baths The guards pulled someone out from under the water Their prisoner was Will Turner!

یکدفعه، علامتی به دو نگهبان نزدیک یکی از حمامها داد نگهبانها کسی را از زیر آب بیرون کشیدند زندانی آنها ویل ترنر بود!

مقالات بیشتر : اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی ( بخش هفتم )

 

 

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب