جدیدترین متدهای آموزشی با متدنیو
جدیدترین متدهای آموزشی methodnew

کتاب داستان دو زبانه انگلیسی – فارسی ( شش تندیس ناپلئون )

یکی از راهی های یادگیری و ماندگاری زبان انگلیسی , درگیر شدن روزانه با آن است , با استفاده از بخش کتاب های دوزبانه سایت methodnew میتوانید با توجه به سطح و علاقه خود به مطالعه این کتاب ها بپردازید .

داستان دو زبانه برای آموزش زبان انگلیسی ( شش تندیس ناپلئون ) :

داستان های دو زبانه شرلوک هولمز برای یادگیری زبان انگلیسی

Chapter 1

فصل ۱

Mr Lestrade, a detective from Scotland Yard, often visited my friend Sherlock Holmes and me in the evening

آقای لستراد، یک کارآگاه از اسکاتلند پارد، اغلب شبها

به من و دوستم شرلوک هولمز سر می زد

Holmes enjoyed talking to Lestrade because he learned useful facts about Scotland Yard – London’s most important police station

هولمز از صحبت با لستراد لذت می برد چون اطلاعات مفیدی دربارهی اسکاتلند بارد – مهمترین اداره ی پلیس لندن – یاد می گرفت

Lestrade liked these visits too, because Holmes was a good detective  Holmes always listened carefully if Lestrade had a difficult case  He often helped Lestrade

لستراد هم از این سر زدنها خوشش می آمد، چون   هولمز کارآگاه خوبی بود  اگر لستراد پرونده مشکلی در دست داشت، هولمز همیشه به دقت گوش میداد  او اغلب به لستراد کمک می کرد

On one of these evening visits, Lestrade talked about the weather and other uninteresting things for a long time

در یکی از این دیدارهای شبانه، لستراد مدتی طولانی دربارهی آب و هوا و دیگر چیزهای کسل کننده صحبت کرد

Then he stopped talking and sat quietly  Holmes was interested in his silence

بعد او ساکت شد و بی صدا نشست  هولمز به سکوت او علاقه داشت از اینکه او ساکت شود خوشش می آمد)

‘Have you got a good case for me today?’ he asked

او پرسید «امروز پرونده ی خوبی برایم داری؟»

‘Oh, nothing important, Mr Holmes,’ said the detective

  کارآگاه گفت «اوه، چیز مهمی نیست، آقای هولمز»

Holmes laughed  Please tell me about it,’ he said

هولمز خندید  او گفت «خواهش میکنم از آن برایم بگو »

is Well, Mr Holmes, there something, but it doesn’t seem very important  I don’t want to trouble you with it  I know you like difficult problems  But I think that this will perhaps interest Dr Watson more than you ‘

«خوب، آقای هولمز، یک چیزی هست، ولی مهم به نظر نمی رسد  نمیخواستم با آن مزاحم شما بشوم  میدانم مسئله های مشکل را دوست دارید  ولی فکر میکنم شاید این بیشتر برای دکتر واتسون جالب باشد »

I was surprised when Lestrade said this  I like helping Sherlock Holmes with his detective work, but I am really a doctor, not a detective

وقتی لستراد این را گفت تعجب کردم  من کمک به شرلوک هولمز در کارهای کارآگاهی اش را دوست دارم، ولی من در واقع یک دکتر هستم نه یک کارآگاه

؟So I said, What’s the matter? Is somebody ill

بنابراین گفتم «موضوع چیست؟ کسی مریض است؟»

Yes, I think so  I think that somebody is very ill,’ was Lestrade’s answer  ‘I think that he is completely mad! Someone is stealing cheap busts of Napoleon Bonaparte and breaking them ”

جواب لستراد این بود «بله، اینطور فکر می کنم  فکر میکنم یک نفر بیمار باشد  فکر می کنم کاملا دیوانه باشد! یک نفر دارد سردیسهای ارزان قیمت ناپلئون بناپارت را می دزدد و خرد می کند »

‘I think he hates Napoleon  Four days ago, he went into a shop in Kennington Road  The owner’s name is Morse Hudson and he sells pictures and other works of art ‘

فکر میکنم او از ناپلئون متنفر باشد  چهار روز قبل، او وارد فروشگاهی در جادهی کنینگتون شد  نام صاحب فروشگاه مورس هادسون است و او عکس و دیگر آثار هنری می فروشد »

When the shop assistant was busy, the madman ran in  He picked up a bust of Napoleon, broke it into pieces and then ran away  Nobody saw his face ‘

«وقتی کارمند فروشگاه سرش مشغول بوده، آن دیوانه داخل دویده  او یک سردیس ناپلئون را بلند کرده، آن را خرد کرده و بعد در رفته  هیچ کس چهرهی او را ندیده »

‘Why are you so interested in this?’ said Holmes

هولمز گفت «چرا اینقدر به این علاقمندی؟»

Because he’s done it again,’ replied Lestrade

لستراد جواب داد «چون او دوباره این کار را کرده 

‘Yesterday he got into the house of a doctor – Dr Barnicott  This doctor is very interested in Napoleon  He lives near Morse Hudson’s shop, and he bought two busts there ‘

دیروز او وارد خانه ی دکتری شده – دکتر بارنیکات  این دکتر خیلی به ناپلئون علاقه دارد  او نزدیک فروشگاه مورس هادسون زندگی می کند، و و دو سردیس از آنجا خریده »

‘He kept one bust at home and the other in his office, two miles away  The thief took the bust from his home and broke it against the garden wall ‘

«او یک سردیس را در خانه نگه می داشته و دیگری را در دفتر کارش، دو مایل دورتر  سارق سردیس خانهی دکتر را برداشته و آن را به دیوار باغ زده و شکسته »

‘Dr Barnicott found it when he got up in the morning  He then went to his office — at about twelve o’clock ‘

دکتر بارنيكات وقتی صبح از خواب بیدار شده آن را یافته  بعد او به دفتر کارش رفت – تقريبا ساعت دوازده » 

‘To his surprise, the second bust was broken too  The pieces were all over the room ‘

«درکمال حیرت، دومین سردیس هم خرد شده بود  تکه های آن سراسر اتاق (پخش شده) بوده » 

؟This is more interesting, said Holmes  Now please tell me, were these three busts exactly the same

هولمز گفت «این جالب تر است  حالا لطفا به من بگویید، این سه سردیس دقیقا یک جور بودند؟»

Yes, they were

«بله، یک جور بودند »

Well,’ said Holmes, ‘why did the man choose these three busts? I’m sure that there are hundreds of other busts in London  I think the thief was only interested in the busts, not in Napoleon ‘

هولمز گفت «خوب، چرا آن مرد این سه سردیس را انتخاب کرد؟ من مطمئنم صدها سردیس دیگر در لندن وجود دارد  فکر می کنم سارق فقط به سردیسها علاقه داشته نه به ناپلئون »

‘That’s possible,’ Lestrade replied, ‘but can we be sure? There is no other shop that sells busts in that part of London ‘

لستراد جواب داد «ممکن است، ولی می توانیم مطمئن باشیم؟ در آن بخش از لندن هيچ فروشگاه دیگری نیست که آن سردیسها را بفروشد »

?*Perhaps the madman lives in that area and began with the nearest busts  What do you think, Dr Watson ? can someone hateNapoleon so much 

«شاید آن دیوانه در آن منطقه زندگی می کند و از نزدیکترین سردیس ها شروع کرده  شما چه فکر می کنید، دکتر واتسون؟ یک نفر می تواند اینقدر از ناپلئون بدش بیاید؟»

“Yes, it’s possible,’ I said, and I told

some interesting examples them from the history of medicine

من گفتم «بله، ممکن است» و برایشان چند نمونه جالب از تاریخچه ی پزشکی را تعریف کردم

But,’ I said, ‘how did this madman know where these three busts were?’

من گفتم «ولی چطور این دیوانه دانسته این سه سردیس کجا هستند؟»

“It’s very interesting,’ said Sherlock Holmes  ‘Please tell us, Mr Lestrade, if you learn more ‘

شرلوک هولمز گفت «خیلی جالب است  آقای لستراد خواهش میکنم اگر چیز بیشتری دانستید به ما بگویید »

اگر میخواهید مهارت های زبان انگلیسی خودتان را تقویت کنید دیگر مقالات سایت متدنیو را از دست ندهید 

مقالات پیشنهادی : 

کتاب داستان دو زبانه انگلیسی – فارسی ( پدرخوانده فصل دوم )

اصطلاحات کاربردی زبان انگلیسی ( بخش دهم )

 

 

تصویر کپچا

این به ما کمک می کند تا از اسپم ها جلوگیری کنیم، از شما متشکربم

اشتراک گذاری این محتوا
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
Tumblr
WhatsApp
Pinterest
دستبه بندی مطالب